خدایا کمک کن آنچه تو دیرخواهی زود نخواهم....

امروز باز دلم گرفته بود، خیلی، خیلی  خیلی... البته دلتنگی و دلگیری الکی که همزاد همواره این روزهای منه... ولی خوب امروز بی صبرتر از هرروز شدم. قرآن رو باز کردم. صفحه آخر سوره ص بود...

"بگو آن خبری بزرگ است.(67)"...

حس روزهایی رو دارم که آماده میشدم برای مهاجرت... هیچی با هیچی جور نبود، اما یکی ته دلم میگفت "چمدانت را ببند" (جمله ای از کتاب خانم اسکاولشین).

نمیدانم قراره چی بشه! بارها گفتم که دلم یه جهش بزرگ میخواد. یه جهش قورباغه ای بلند... خدایا خیرت هر چی باشه راضیم ولی صبرم بده. خدایا میگن اگر درد دادی درمانش رو بده. من میگم امتحانت هرچه بود توانش رو هم بده. این روزها بدجوری احساس خستگی، کم حوصلگی و کم توانی می کنم!!! خدایا آرامشم بده. یه دعایی بود شاید از دعای عرفه(مطمین نیستم) که خدایا کمک کن آنچه تو دیرخواهی زود نخواهم....  

خدایا کاش خیلی صبرم بدی... خیلی. آمیــن! خدایا من با این بیتابی و کم تحملی چه کنم؟ یا الله!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد