یک رمضان دیگر!

باز ماه رمضان شده.... پارسال ماه رمضان... وسطهای ماه رمضان بود فکر کنم که یه هویی پریدم تو هواپیما و یک ماه رفتم سفر...


آخ خدایا برای بار هزارم مرسی که امسال من دیگه درگیر علم و دانش نیستم. 


نه که بگم همه چیز خیلی خوبه ولی همین که کمتر دلواپس علم و دانشیم دیگه همه چیزها به خدا خوبه.


دو تا جشن فارغ التحصیلی داشتیم... تو برنامه اول من سخت اشکهام رو کنترل کردم. یه چیزی (شاید کودک درون) ته وجودم داشت داد می زد: «آخ خدایا واقعا تمام شده! »


این یک - یک و نیم ماه گذشته هم خوب بود و خدا رو شکر. مهمانها اومدن، رفتن، رسیدن، کار کردیم، دلواپس شدیم، تشویق شدیم، خوشحال شدیم.... آخ خدایا و من زنده موندم که این روزها رو ببینم.


خداجون مرسی. خیلی مخلصیم. خدایا از دل من خبر داری، یعنی از همه چیز خبر داری. همین نزدیکیها باش. باش لطفا. به قول منکشه (سریال منکشه و خلیل - از سریالهای کیوانچ) «من رو ول نکن، هیچ ولم نکن»


پیوست:

http://pieceofmind.blogsky.com/1390/11/09/post-71/