برای ثبت در تاریخ 13- چند قدم تا خط پایان؟؟؟

صبح اول وقته! اما من آستانه انرژیم خیلی پایینه. حس می کنم همه بدنم درد می کنه! امروز دیگه به خودم اجازه میدم که یه کم غر بزنم شاید بعدها یه وقتی به یاد این روزها برای خودم دست بزنم و هورا بکشم! 


یه نسخه از پایان نامه فوق لیسانسم رو گذاشتم جلوی روم که یه سری چیزها رو توش نگاه کنم.... یادم نیست اون موقع چقدر اذیت شدم. یعنی یادم هست اما فکر می کنم اون موقع اینقدرها به روغن سوزی نیفتاده بودم. 


یه روزی یه "کاغذ پاره" دیگه هم میذارم جلوی روم و دیگه تموم میشه! می دونم که انشالله این یکی هم تموم میشه. کاش خوب تموم بشه! خوبی دنیا اینه که میگذره. از اصلاحات "دریک نگاه" استاد جان فقط یکیش مونده: یه مثال ساده با پروسسهای پریودیک می خوام تا نشون بدم الگوریتم من براش اسکجولر میده. همینو که اضافه کنم دیگه تمامه! نمی دونم چند بار تا حالا شنیدم که همینو اضافه کنم دیگه تمامه ولی هنوز تمام نیست. تازه اصلاحات "با نگاه عمیق و با دقت" جنابشون هم مونده! اگه خدا بخواد که اصلا انجام بدن!!


حالا گیرم که من نگم خسته شدم. خوب از سر و روم که داد می زنه! خدایا یه کم دیگه به من انرژی بده! قصه این تز که تمام بشه تازه باید یه گِلی به سر مقاله ها بگیرم. باز فرمت عوض کنم و شکل پس و پیش کنم و هِی بازنویسی کنم تا بالاخره یه جا بشه فرستادش. حالم به هم میخوره که دوباره بخوام از نو بنویسم تا صفحه هاش کم بشه! نمی دونم چند بار یه اتفاق بیفته استاد محترم من روشش رو عوض می کنه تا کمتر دوباره کاری کنیم! از این باری به هر جهتی و بی برنامگی حالم به هم می خوره! چرا نمیشه اول تصمیم بگیریم کجا بفرستیم بعد بنویسیم؟ چند ماه صرف بازنویسی مقاله نوشته شده و پس و پیش کردن شکلها و کم و زیاد کردن متن ها کردیم و هنوز...!!!!!!! آخه شوخیه که من هفت صفحه دیگه کم کنم؟؟؟؟ نه شما بگین تو رو خدا. هفت صفحه شوخیه؟؟؟ 


تازه بعد از اون باید عزای فرصت محدود تحویل فصل کتاب رو بگیرم! یعنی همه اینها کمکی به دفاع از این خزعبلات می کنه؟؟ بگذریم.


 خدایا من که هرکاری کردم نتونستم چیزی رو درست کنم! این آدم هم با جمله استاندارد نگران نباش هِی منو دنبال خودش کشید، لااقل یه کم دیگه انرژی بده که تمومش کنم! آخرین زهرش هم این بود که گفت من زیاد موافق تز بر مبنای مقاله نیستم اما اگه می خوای بنویسی مخالفت نمی کنم! اما اونقدر مقاله ها رو نخوند تا گفتم غلط کردم و نشستم از نو تز معمولی نوشتم. حالا لطف کردن قول دادن بخونن اما اگه 2 تا 3 هفته دیگه تز کامل تحویل نشه باز این ترم رو هم از دست میدیم! نوامبر بود بهش گفتم ژوری رو تعیین کنید گفت کاری نداره! حالا یک هفته بعد از ددلاین تعیین ژوری میگه یه نفر رو در نظر گرفتم حالا باید باهاش تماس بگیرم ببینم قبول می کنه یا نه. 


خدا جونم من دنبال راه حل یا استراتژی بهبود یا هیچی نمی گردم. شرقی جماعت درست شدنی نیست. فقط یه کم دیگه جون به تن دربه داغون من بده تا تمومش کنم و کمک کن خوب تمام بشه. آمین!

برای ثبت در تاریخ 12- فردا

فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــردااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

در توصیف لحظه ابدی اکنون.

دارم هِی جدول و شکل و تعریف و فرمول بالا پایین می کنم. دارم سعی می کنم با دقت و خوب انجامش بدم. خوشحالم غر هم نمی زنم بالاخره دارم تِز می نویسم یادمون نرفته وقتی امتحان سنتز می دادم چه خبر بود. حالا دیگه انشالله آخر راهه. حالا این شکل و فرمولها بی نهایت به نظر می رسن که خوب برسن! خوشحالم غر هم نمی زنم. 


اما تو پس زمینه، عجالتا این دیالوگ رازهای پنهان رو داشته باشید (secrets of Eden)

به قول همسایه بغلی مانوس واقعا زیبا بازی می کنه.


قسمت 182، مکالمه ملیتا و مانوس:

ملیتا: اِوا عاشقته و اینو به همه ثابت کرد. فقط یه سوال ازت دارم.

مانوس: باشه بپرس.

ملیتا: تو عاشقش هستی یا نه؟ یاد گرفتی چطوری عاشق میشن؟ یا داری به اونم مروارید و وعده وعید الکی میدی؟


و نگاه زیبای مانوس. مانوس واقعا زیبا بازی می کنه.


به افتخار دوستی به نام سانی! :)

اومدم اینجا که هیچی ننویسم.  خوب سانی یه ایمیل زد که من فهمیدم غلط می کنم به لحظه ابدی اکنون ایرادی بگیرم. خوب پس چیزی نمی نویسیم و میریم مثل یه دسته گل مقدمه بنویسیم. اصلا هم قرار نیست سر هم بندی کنیم. یه عمر طول کشیده تا امروز شده و من دارم تِز می نویسم. پس "خوب" می نویسم. 


یواشکی: احتمالا شرکت فخیمه "ساب و ِی" بسیار خوشحال میشه که من هفته آینده رو هم ناهار و شام در خدمتشون باشم. حتما از دعای اونهاست. نمی دونم چرا دعای پیتزا هات پشت خونه مون نمی گیره و ده روزه همه اش دعای ساب و ِی بغل خونه مون مستجاب میشه!!! 

survey

داشتم این ور و اون ور گشت می زدم بلکه کودک درون دسته گل بشه و بشینه تز بنویسه که یه هو سر از اینجا در آوردم:

http://www.iransong.com/g.htm?id=61518


وقتی فیلم چهل سالگی رو دیدم و مخصوصا وقتی همین آهنگ با صدای شهاب حسینی در اومد یه گشتی زده بودم و تکه ای از یه فیلم قدیمی رو پیدا کرده بودم که صدای عهدیه روش بود. فکر می کردم اون نسخه اصلی بوده ولی به نظر میاد مال یاسمین قدیمی تر باشه! این آهنگ با صدای آدمهای مختلف حال و هوای متفاوتی داره.


مثلا صدای عهدیه: http://www.iransong.com/g.htm?id=54890

یا مثلا صدای شهاب حسینی http://www.iransong.com/song/51739.htm


اصولا صداهای مختلفش تو اینترنت هست! تنوعش هم جالبه! 

میگم خدا جون هر آهنگی هر چیزی با صد مدل اجرا تو اینترنت هست. خوب اقلا مقاله های منم بره تو اینترنت جون من راحت شه برم پی کارم دیگه! :((:((:((