گوش شیطان کر بااااااددد!

راستش این روزها خاص و قشنگن. یه جورهایی مثلا قندی نباتی. یه جایی ته ته ته دلم قنج میره گاهی. توضیحش سخته ولی یه حسی دارم تو مایه های انرژی مثبت. کمی شاید همسطح روزهایی که فوق لیسانس می خوندم و با همه سختیهای دنیای تازه می دونستم که درست میشه. مثلا یه حس خوبی ته دلم میگه که این بار مقاله مون پذیرفته میشه. دوبار تا حالا تاریخ اعلام نتایج رو عقب انداخته اند. اگر دیرتر از این نشه تا دو روز دیگه خبرش میاد. امان از این دل. امان ازاین دلو قنج رفتنهای گاه و بیگاهش.... خدا جون توکل به خودت...

 

پیوست: و سرانجام دل من به درستی قنج رفت و مقاله با فراز و نشیبهای بسیار از سد ارزیابی ها به سلامت عبور کرد و پدیرفته شد اخ خداجون شکرت