تویی که نمی شناسمت۰۰۰۰

امشب  خیلی خسته ام ۰ البته کلا از اول هفته با خستکی و جون کندن ناله ناله روزها رو طی کردم و روزشماری کردم تا هفته به انتهابرسه۰ بالاخره تمام شد۰ یک دسته از کارها پرونده اشون بسته شد۰ حالا می تونم یه سری برنامه تازه و طوماری هم از کارهای عقب مونده رو جلو ببرم۰ بایدآ رام و خوشحال باشم۰ روز خوبی بود از بعصی جهات، شاید حتی از خیلی جهات۰۰۰ ولی حس خوبی ندارم۰ شاید دلم بخواد اصلا اشکهام سرازیر بشن۰۰۰

شاید فقط به خاطر خستکی و کمبود انرژی کافی ، شاید به خاطر کاری که می خواستم بکنم و نشد و البته تقصیر هیچ کس نبود صرفا تقدیر۰۰۰ البته اصلا مهم هم نبود ۰۰۰ مهم که نبود، پس چیه؟

یا شاید فقط به خاطر یک جمله که شنیدم ۰۰۰ بار اول نیست که این سبک جمله ناراحتم می کنه۰ کاهی شجاع ترم، کاهی بی تفاوت تر و کاهی خسته تر و ناراحت تر۰ همیشه با شنیدن جمله هایی از این دست، یه خراش تو قلبم و روحم جا می مونه  اما درد هر خراش رو آستانه درد اون روز و اون لحظه تعیین می کنه۰۰۰ شاید برای همین الان له شده و خسته ترم۰ این وسط یک جمله جایی خوندم که میون این همه حس منفی، حس خوبی بهم داد:

"اومدن هیچ کس تو زندگی بی حکمت نیست۰ یا میشه فرد زندگیت یا میشه درس زندگیت۰"

نمی دونم تو کدومی؟ شاید خودت هم ندونی که میخوای کدوم باشی۰ اما اگر درس باشی برام کاش زود یاد بگیرمت قبل تجدید شدن۰۰۰ مبادا که بتونی رفوزه ام کنی۰ نه۰ اصلا گزینه ای برای رفوزه شدن نداریم۰۰۰ بیا مثبت باشیم کاش زود یاد بگیرمت۰۰۰ کاش اسونتر بودی اما نیستی۰۰۰ کاش زود یاد بگیرمت۰۰۰

میشه یه روز یه درس سخت هم شیرین بشه ایا؟؟