دوریان گری، نجیب خان، دنیای خوب ِ آدمهای خوب!

خیلی سال پیش یه کتابی خوندم به نام تصویر دوریان گری. داستان درباره یک آقای زیبا و خوش تیپ است که آرام آرام درگیر رفتارهای ناشایست میشه. طی یه داستانهایی که جزییاتش به یادم نمیاد یه تابلویی از دوریان گری کشیده میشه. به مرور دوریان این تصویر رو قایم می کنه. هرچه سنش می گذره، رفتارش کثیف تر میشه و ... و ... و... باز هم چهره زیبای دوریان گری هیچ تغییری نمی کنه. و همچنان خوشگل و خوش تیپه! آخرهای داستان یه بار دوریان گری میره به همون انباری و بالاخونه ای که اون تابلو رو قایم کرده. تصویر روی تابلو موجودی پیر و کریه با چشمهای شرور و ... است! دوریان گری با عصبانیت تابلو را با چاقو پاره می کنه و درست از همون لحظه چهره دوریان گری تغییر می کنه و زشت و کریه میشه. انگار تازه تمام پلیدیهاش داره هویدا میشه.


داستان زیباییه! زیبایی دوریان گری استعاره از ظاهر خوش رنگ و آب اجتماعی انسان است. و درست لحظه ای که اون تصویر یا همون نقاب اجتماعی دریده میشه، پلیدی و زشتی دوریان گری هویداست.


داشتم عمر گل لاله رو می دیدم. «نجیب خان» ... دوریان گری قصه عمر گل لاله است. یه ظاهر موجه اجتماعی و پشت این ظاهر...چه ها که پنهان است!

 برای اقبال خانم گل می فرسته، دستش رو هم فشار میده که اقبال خانم تا هفت آسمون پرواز می کنه... چه لفظ قلم که با زمرد خانم حرف نمی زنه ... اصلا وای! حالا همین نجیب خان پاش بیفته آدم می کشه های و های! و در این لیست دختر و شوهر سابق زمرد خانم رو هم بشمارید. نه البته هیچ کس برای نجیب خان جای اقبال خانم رو نمی گیره و هیچ کس هم حرف ایشون رو مثل اقبال خانم درک نمی کنه و آوخ که زمرد خانم طعم زندگی رو به نجیب خان یادآوری کرده و ....


و دنیا چه پر از نجیب خان ها و دوریان گری هاست! زیبا، موجه، باوقار .... اصلا وای!


استقرا! :)

(p(1

خورش فسنجان خوشمزه است.

پختن خورش فسنجان آسان نیست!


p(k)l

خورش فسنجان و خورش ماست و بریانی همه خوشمزه هستند.

پختن خورش فسنجان و خورش قورمه سبزی و بریانی هیچ یک آسان نیست!


p(k+1)l

زندگی دل انگیز است.

از آنجا که با خوردن عذای خوشمزه احساس دل انگیز از زندگی به انسان دست می دهد، پس زندگی هم هرگز آسان نیست.

د ـ لا دفانس!

امروز خیلی اتفاقی از لابلای ایمیلهای لیست ماتیو فهمیدم که برای اولین کاری که من رفتم مصاحبه1 چه کسی استخدام شده. خوب، شاید من توی اون مصاحبه می تونستم خیلی بهتر باشم... ولی واقعیت اینجاست که با توجه به چیزی که الان می دونم، حتی اگه من هم جای اون رییسی بودم که داشت انتخاب می کرد و حتی به فرض اینکه پشمک بانو خیلی بهتر و با سیاست تر رفتار کرده بود و تازه از همون زمان تمام وقت در دسترس می بود هم باز همون شخص انتخاب می شده. هنوز این آدم رو ندیدم و فکر هم نکنم حالا حالاها بتونم ببینمش. یعنی آخه دلیلی نداره که سرراهم سبز بشه ولی همین که فهمیدم کی بوده، دوزاریم محکم افتاد تو قلک. انتخابشون هم درست بوده خوب!


خوبیش اینه که خدای ما هم بزرگه! خداجون خیلی مخلصیم!


حالا اینها به کنار، فکر کن که امروز میلینگ لیست ماتیو پر از ایمیلهای یه آدمهایی بود از بخش تحقیقات دولتی دفاع!!!!!!!!!!!!!!!!!!! همین  پسر کوچولوهه بوداا! همون! یعنی فکر کن!