سحرها وقت نماز، من به پرباریه ابرم...

باز ماه رمصان شد. "صدای ادون میاد... می پیچه تو نفس تازه دشت... دل من ..." 

خدا رحمت کنه بانو هایده رو....

باز ماه خدا شد.... خدایا تو بهتر از من می دونی دیکه کفتن نداره... خودت خوب می دونی. کاش به فریادم برسی.... 

از اینجا تا عرش اعلی التماس دعا!

اموزه های لقمان حکیم برای کودک درون

توی تجربه های کاریم بیشتر مواقع باید به شیوه لقمان حکیم نباید ها رو به کودک درون یاداوری می کردم۰ در روش جناب لقمان کودک درون نباید رو می شتاسه ولی ممکنه از خودش بپرسه:خوب همه این کارها رو نکنم پس چه کنم؟

تو زندگیم در دو مقطع من هرروز به کودک درون نشون دادم راه درستی که باید یاد بگیره چیه۰ اولی دوران فوق لیسانسم بود۰ تازه داشتم دنیای دور و برم را می شناختم و چه زیبا بود که اون همه خوبی و کمال برای اموزش به کودک درون وجود داشت۰ دوران دکترا بیشتر انتظار همون دنیای خوب رو داشتم و مدتی طول کشید که کودک درون از مقایسه دست برداره۰ ولی بهرحال هنوز خوبی هایی هم برای دیدن پیدا می شد۰ تو تجربه کار قبلیم روز به روز بیشتر سر لقمان خان جان شلوع می شد۰


این روزها اما شکر خدا باز دوباره هرروز و هرروز چیزی برای دیدن و پسندیدن و اموختن هست۰ به جرات میکم لابلای همه سختیها ٫ اونقدر دیدن خوبیها انگیزه و انرزی میده که یادم بره حتی روزی ۱۱ ساعت تو محل کارم هستم۰ و البته من تو قراردادم اصافه کاری ندارم۰

همیشه وقتی فیلمهای ایرانی رو می بینم چه اونها که تلخی رفتارمون رو مثلا در مایه طنز و خنده نشون میدن٫ چه اونها که حقیقت عریان رو با همه تلخیش به رخ میکشن٫ از خودم می پرسم با این همه درسی که از لقمان می اموزیم اصلا راه درست به کله کودک درون خطور خواهد کرد؟؟

باور کنید از خوبیها بیشتر میشه یاد کرفت۰ البته همیشه بین خوبان بودن هم این خطر رو داره که به خوبی عادت کنیم انچنان که یادمون بره باید از خوبی تشکر کرد( نمونه اش رفتارمون بامادرهامون) اما همیشه بدی رو دیدن هم کودک درون رو گیج می کنه که اصلا دنیا می تونه غیر از این باشه ایا؟ 


اصل ماجرا: جلسه های هفتکی داریم که هر نفر یا هر کروه در چند دقیقه به کلیات کارشون اشاره می کنن۰ هفته پیش اقای محترمی از رده های بالاتر از من و البته باسابقه تر از رییس من با لحن گزنده ای گفت این کار ها بیشتر از ۲۰ سال پیش انجام میشد۰ می تونید بخونید به جای تکرار کردنش۰ در جواب من و سوپروایزم هم از هر کلمه یه ایراد تازه کشف می کرد بی که حتی سعی کنه بفهمه صورت مساله ما با حرفهاش کاملا متفاوته۰

جلسه داشت چنان تند میشد که مدیر گروه بحث رو قطع کرد که باید نوبت به همه برسه۰

بعد از جلسه من به سوپروایزرم گفتم من اصلا حرفشون رو قبول ندارم۰ سوپروایزرم گفت اره ولی این ماجرای ادمهاییه که تو تاریکی به فیل دست کشیدن۰ اونی که خرطوم رو لمس کرد برداشتش متفاوت بود از اونی که به پای فیل دست کشید۰ روز بعدش تو جلسه گروه خودمون گفتم می خوام با این مثال بحث کنم که حرفشون درست نیست۰ با لبخند نگاه کرد و گفت ما داریم برای یه کاربر خاص تحقیق می کنیم درسته؟ کاربر ما چنین کاربردی رو استفاده نمی کنه دلیلی نداره درگیرش بشیم۰ بعد گفت چطوره شبیه سازی مدل رو براشون اجرا کنی۰ هم متوجه میشن چی کار می کنی هم مثل بازی بامزه است۰ بعد هم به شوخی گفت حس قشنگیه پول بگیری بازی کنی نه؟

این هفته من یه ویدیو یک دقیقه ای از اجرای برنامه ام ضبط کردم۰ صحبت مدیر کل کمی طول کشید و فکر کردم وقتی نمی مونه۰ سوپروایزرم با سیاست قشنگی به محص تمام شدن حرف مدیر گفت بزارین ما شروع کنیم۰ پشمک بانو یه ویدیو داره۰ پشمک راحت باش وقت داری با جزییات مدلت رو توصیح بده۰ حتی خودش هم رفت پای تابلو و حرفهای منو تکمیل میکرد۰ خوب توی گروههای دیکه فقط دو نفر تا به حال درباره این مدل شنیده بودن۰ بیشتر از ۲۰ دقیقه درباره ویدیو ۱ دقیقه و ۴۰ ثانیه ای حرف زدیم۰ تازه وقتی جلسه تمام شد و همه داشتن می رفتن بلند به همون اقای محترم گفت دوستان من یه پیشنهاد دارم۰ بیاین با هم مقاله بنویسیم۰ کاربردتون رو برای ما تعریف کنید مدل و اندازه گیری با ما۰  پشمک بانو تجربه و مهارتش رو داره سه سوت مدلش رو در میاریم۰ البته اون اقای محترم ناز کرد و گفت «باید فکر کنیم۰ اره جالبه اما وقت نداریم۰ حالا بزا فکر کنیم۰» قبلا دیدم که سوپروایزر خودم هم در مقابل گروههای دیگه میگه وقت نداریم اولویت کار خودمون بیشتره ولی نحوه برخوردش توی جمع و اینکه نبرد شفاهی هفته پیش رو برای خودش و البته من تبدیل به یک برتری دوستانه کرد واقعا برام جالب بود! 

خدا جون مرسی که منو از جماعت قبلی نجات دادی۰ مرسی که خوبیها رو نشونم میدی۰ کاش بخواهی که منم به چشم بقیه خوب باشم نه مایه عذاب۰

الهی که هر روزمون پر از خوبی باشه۰ امیـــــــــــــــــــــــــــــــن۰