برای ثبت در تاریخ - اولین اختراع، اولین تجربه نجاری من

ثبت در تاریخ(شماره الف):

جمعه پیش، اولین فرم ثبت اختراعمون ارسال شد. نمی دانم درآینده تایید میشود یا نه. ولی فعلا و نقدا خدا را شکر! فعلا و نقدا برای ثبت در تاریخ، اولین فرم ثبت اختراعمون برای همکاری که با دانشگاه داریم ارسال شد. خیلی صبوری کردم. هزار بار میخواست فراموش شود ولی آنقدر پیگیری کردم تا رسیدیم به اینجایی که هستیم. 

خدایا ممنونم! به امید موفقیتهای بیشتر! به امید روزهای بهتر و به امید آرامش عمیق تر! خدایا شکرت! ممنونم خدا! ممنونم خدا جان.

راستی به تو هم خبر بدهم؟ خیلی احمقم نه؟ به تاریخها که نگاه می کنم، من هم مثل همه آنهای دیگر به این پشمک می خندم. ولی باز فردا همه چیز، همانطور است که بود.

ثبت در تاریخ شماره (ب):

امروز سر میز جدیدم کار می کنم. میزی که خودم برای تکمیلش طرح دادم، استقبالی نشد اما ایستادگی کردم. تک و تنها هم طرحم را تکمیل کردم. خودم تنها با چرخدستی خرید، تا فروشگاه سوئدی رفتم که پایه هایش را بخرم. برای اولین بارخودم دریل و پیچ گوشتی برقی دست گرفتم و با هزار مصیبت قدم به قدم چوب به آن سنگینی را بلند کردم تا بالاخره توانستم در ارتفاع هفتاد و پنج سانتی نگهش دارم و پایه هایش را نصب کنم. خودم پوشش (روکش) شبیه چوبش را نصب کردم و حالا هم امروز جلوی میزم نشسته ام. فعلا تا امروز که از ابتکار خودم راضیم. بزرگ و وسیع و ساده. رنگ تازه، فضای باز تر و از همه مهمتر نگرانی و عذاب وجدان بابت نابود کردن آن همه چوب هم ندارم! خدایا ممنونم که دیروز قدرتم دادی تا انجامش بدهم. ممنونم که کمک کردی تا تکمیلش کنم و میدانم که حتی وقتی آن چوب سنگین را بلند میکردم تا پایه هایش را نصب کنم، تو وفرشته هایت بودید ... ممنونم خداجان! ممنونم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد