به افتخار دوستی به نام سانی! :)

اومدم اینجا که هیچی ننویسم.  خوب سانی یه ایمیل زد که من فهمیدم غلط می کنم به لحظه ابدی اکنون ایرادی بگیرم. خوب پس چیزی نمی نویسیم و میریم مثل یه دسته گل مقدمه بنویسیم. اصلا هم قرار نیست سر هم بندی کنیم. یه عمر طول کشیده تا امروز شده و من دارم تِز می نویسم. پس "خوب" می نویسم. 


یواشکی: احتمالا شرکت فخیمه "ساب و ِی" بسیار خوشحال میشه که من هفته آینده رو هم ناهار و شام در خدمتشون باشم. حتما از دعای اونهاست. نمی دونم چرا دعای پیتزا هات پشت خونه مون نمی گیره و ده روزه همه اش دعای ساب و ِی بغل خونه مون مستجاب میشه!!! 

نظرات 1 + ارسال نظر
سانی سه‌شنبه 25 بهمن 1390 ساعت 02:25 ق.ظ

شاد باش و شاد زی و منتظر هیچی نباش برای خوشحال بودن.ما همین الآنم یه عالمه چیز خوب داریم که ازشون خوشحال باشیم. مث ساب وی بغل خونه که باعث میشه گشنه نمونیم و بعدا یه عالم خاطره از این روزها تعریف کنیم

پاک با ساب وی با هم دوست شدیم. دفعه آخری یه شیرینی مجانی هم رو ساندویچ بهم دادن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد