از تعطیلات تا قالب بندی!

تعطیلات دسامبر هم اومد و رفت. در مجموع بد نبود. البته بیشترش به علافی و استراحت و سرماخوردگی گذشت. تصمیمم این بود که کمی یا شاید بیش از کمی هم کار کنم ولی ....  حالا بگذریم رویهمرفته بد نبود.

این اواخر تمام مسیر تا دانشگاه رو که معمولا بیش از 35 دقیقه در هر رفت یا آمدیست کتاب صوتی گوش میدم. از اینجا:

http://audiobooks.blogfa.com/

فهرست کتابهاش رو ببینید کم و بیش چیزهای جالبی هم توش پیدا میشه. برای من که مدتها بود از کتاب و کتابخونی دور شده بودم که واقعا یه فرصت عالی بود. یعنی به نظر خودم که خیلی آفرین داره این همه سود بردن از یه موبایل سر و ساده قدیمی با سیم کارت ایران که حتی flight mode (برای از کار انداختن آنتن و استفاده از قابلیتهای جانبی ) نداره و من مجبورم بگذارمش در حالت جستجوی غیرخودکار شبکه تا به شبکه های راجرز و ... وصل نشه و بعد فقط از ام.پی.تری. پلیر استفاده کنم... خلاصه با یه هیچی بدون صرف هیچ هزینه و هیچ وقتی این همه کتاب گوش دادن برام خیلی جالبه! 


روش این وبلاگ برای جمع آوری کتاب صوتی هم خیلی جالبه. یه جورایی به اشتراک گذاشتن و شاید بشه گفت تو مایه های ایده های open source است. هر کسی که علاقمند باشه خودش می تونه با استفاده از نرم افزاری که رو سایتشون هست یه کتابی که تو خونه داره رو بخونه و براشون بفرسته. با خودم فکر کردم اگر زکات علم آنست که آنرا به دیگران بیاموزی، خوب حالا که من این همه از وقتی که دیگران گذاشته اند استفاده کردم شاید به جای پرداخت هزینه اش هم باید خودم یه تکونی به خودم بدم! تصمیم داشتم توی تعطیلات حتما این یکی دو تا کتابی که اینجا همراهم دارم رو بخونم. البته با اون صدای گرفته درب و داغون و حال خرابم که عملی نبود اما دیگه دو روز آخر با همون صدای کم و بیش گرفته یه کتاب 116 صفحه ای رو خوندم و یه بار هم گوش دادم و ادیت کردم و فرستادم برای مدیر وبلاگ. 


حالا دیگه با وجدان درد کمتری از اون کتابها استفاده می کنم. نظر به اینکه توی تعطیلات آدم دلش می خواد تفریحی به دنیا نگاه کنه تو این مدت همه اش رمان گوش می دادم. یه عالم رمان هم گوش دادم که خوب بود. شاید با شروع ترم دوباره برم به سمت کتابهای جدی تر. 


وقتی فکر می کنم که بهرحال دارم به فارغ التحصیلی نزدیک میشم و از یه طرف باید خودم رو جمع و جور کنم که واقعا برم به سمتش و از طرف دیگه باید خودم رو آماده کنم برای آدمی که می خواهم بعد از این بشوم، بیشتر و بیشتر ضرورت کتابهایی مثل نوشته های دکتر وین دایر، دکتر محمد جعفر مصفا، دکتر اسپنسر جانسون و امثال اونها رو حس می کنم.


امیدوارم هرچه زود تر بتونم خودم رو جمع و جور کنم! آمین!

نظرات 1 + ارسال نظر
کاوه جمعه 17 دی 1389 ساعت 08:49 ب.ظ http://www.kavef4.blogsky.com

سلام اولین باره که اتفاقی وبلاگتونو دیدم.
این پست نشون میده از وقتتون دارید نهایت استفاده رو میبیرد
من فردا امتحان دارم...... خیلی هم ناراحتو نگرانم.
از اولش نخوندم موند واسه شب امتحان.
شما که خداروشکر............ ۳۵ دقیقه پیاده روی رو هم.کتابخونی میکنید.
من سن و سالتونو نمیدونم اما بهتون پیشنهاد میکنم.... با برنامه ریزی بشتابید به سوی هر انچه میخواهید بهش میگم موفقیت...... امیدوارم از من ۴۴ ساله بپذیرید.
همش هم که به سن نیست که من فوری سنمو گفتم...
اما فکر میکنم بچه های هموطن اونایی ک هرفتن خارج یه جورایی راه خودمو رفتن....... من که موندم. عاشق شدم و موندم. حالام پشیمون. حیف شد. موندیم تو لجنزاری که بهش میگیم وطن .زندگی..... ووووو
خحب ایمحرفها آزارتون میده ببخشید.
فرصت کنم بازم بهتون سر میزنم.
تا بعد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد