Taking easy

تو سریال ساختمان پزشکان، مادرشوهر اراکی هروقت دلش خواست سر می کشه تو یخچال خونه پسرش...

نه که از این سریال خیلی خوشم بیاد، ولی حداقل بهتر از کارهای مهران غفوریان-ه که یا نمی دیدم یا اگه می دیدم از اول تا آخر بدوبیراه می گفتم.

این "نیشِت رو ببند" اصفهانیشم خنده دار بود، هرچند نمی دونم کی رو برام یادآوری می کرد که اینقدر خنده ام می گرفت. 

داشتم فکر می کردم اگر با نشان دادن پدرشوهر رو کنایه های اصفهانی دست میذاره، شاید رفتار اون مادرشوهر هم یه رفتار شناخته شده است تو اراک. سر یخچال رفتن منظورم نیست. محترم نشمردن حریم شخصی و (به قول همون قناری شل و وبی حال اصفهانی تو همون قسمت سریال) "پرایوسی" آدمها منظورمه. 

تو همون قسمت فیلم، نازنین گفت که یکی از تفریحات اون خانم اینه که بره بشینه دفترخاطرات عروسش رو بخونه. جالبه که اون هم انگار نه انگار میذاره حس کنن خیلی زبلن! نه به روی خودش میاره که خیلی وقته می فهمم همه جا سر می کشین و نوشته های شخصی من رو می خونین، نه تلاشی برای عوض کردن قفل و کلید و رمزش می کنه. کاملا بی خیال میگه * اگه اراکی ها فقط وسط حریم شخصی دیگران می تونن خوش باشن، خوب خوش باشین!*

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد