قول دادم سعی هم کردم ولی ...

خوب اگر بخوایم واقع بین باشیم شاید من تو قولهایی که به خودم دادم کاملا شکست خوردم! کاملا!

خداجون زود امتحان می گیری. بدجوری بی اعتماد به نفس رفتار کردم فکر کنم. بدجوری... یعنی خوب نمی دونم چطوری درست تر بود. اما رفتارمن بویی از اعتماد به نفس نداشت یا کم داشت. غرور شاید کمی هر چند اونم نه زیاد...

اصلا درست کدومه؟ دم خروس یا قسم حضرت عباس؟ کدومش؟

آخ خدایا راه درست رو تو نشونم بده. چه سخت امتحان میگیری خدا؟ چشمم رو باز کن. کمک کن اشتباه نکنم.

پوووف. حالم خوب نیست. بهتر از خیلی وقتهاست ولی خوب نیست. خدایا بیا رو زمین و دستت رو بزار رو شونه من و بگو چه کنم؟ خدایا به من توان بده. به من توان بده. به من توان بده، بینش بده کمکم کن می شنوی خدا؟ کمکم کن! 

خدای خوب من، هر چی بشه یا هر چی شده، بابت روزهای پربار و خوب سالی که گذشت ازت ممنونم.

خدای خوب من، اگر چه مدتی هست که بد امتحانی گرفتارم کردی اما بابت همه خوبیهای این مدت سپاس! بابت آنچه یاد گرفتم. بابت رفتار های خوب و دوستانه، بابت آرامش نازنینی که در مقایسه با دو سال پیش تجربه کردم، سپاس بیکران خدای من. بابت موفقیت و تعداد خطوطی که به لطف تو به رزومه ام تو این مدت کوتاه اضافه شد. بابت اولین مقاله ای که خودم نوشتم و حالا لابلای این همه حال خراب دارم میرم ارایه کنم. بابت تندرستی. بابت قلبی که می تپد. بابت چشمی که می بیند و آنچه که چشمم دید... 

بابت هر آنچه دادی سپاس، اگر تصمیم گرفته ای که پس بگیری، منِ بنده چه کاری می تونم بکنم؟ اما بیا دست بزار رو شونه ام، بیا بغلم کن مثل مادری که تو فیلم  " من مادر هستم"، بچه اش رو دم اعدام سفت بغل کرده بود که نترسه.... بیا روی زمین خدا. بیا همین جا کنار من. راه درست رو نشونم بده...  یه بار سال کنکور قشنگ وسط قلبم حست کردم. کجایی؟ باز هم بیا کمک خدا. باز هم بیا کمک.آمین.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد